خدا چقدر دلم گرفته ... این اشکا هم که امون مو بریدن...نمیخواستم از دل تنگیام بنویسم . که مبادا عشقم ... همه وجودم یه ذره ناراحت شه ... و غصه بخوره... ولی دیگه نتونستم طاقت بیارم...آخ خدا چی میشد منم میتونستم مث همه ی آدما ...مث همه ی اونایی که عاشقن و از عشقشون دورن ...گوشی رو بردارمو بدون هیچ ترس و دل هوره ای بهش زنگ بزنمو تا میتونم براش اشک بریزمو از دل تنگیامو غصه هام بگم ...از دردایی که هیچ وقت به زبون نیاوردم تا کسی دلش به حالم نسوزه...تا مبادا علیمو ناراحت کنم...ولی دیگه خستم..از همه چی... * بابام نقطه ضعفم دستش اومده یعنی هم بابام هم داداشم میدونن من زندگیم به درس و دانشگام بنده...تا میام یه حرفی بزنم بابام میگه اگه گذاشتم بری دانشگاه... اگه این کامپیوترتو جمع نکردم...خدایا خسته شدم... خسته... کی باشه درسم تموم شه و راحت شم از این همه تهدیدای الکی و غرزدنای بابام... هیچ وقت دوست نداشتم این جور حرفا رو به علی بزنم تا پیش خودش فکرنکنه بابام آدمه بدیه ... و ذهنیتش دربارش عوض شه ...کاش بابای منم یکم منطقی بود و الکی همه چی رو بهم ربط نمیداد... * آخه مادره من تو که هم دختر داشتی وهم پسر دیگه منو چرا به این دنیا آوردی... خدایا : به خدا قسم خستم
نظرات شما عزیزان:
|
About
خدایا کمکمون کن******* این وبلاگ متعلق به من و عشقم: علی جونه...ما دوسال پیش تو دانشگاه باهم آشنا شدیم ... شخصیت علی باعث شده من هر روز بیشتر از قبل شیفته ش بشم ...اون خصوصیاتی داره که از نظر من از خیلی ها برتره و بهتره ... علی اولین و آخرین عشق منه ... من به صداقت ,محبت و وفاداریه عشقم ایمان دارم... امید دارم با صبر و توکل به خدا این روزهای سخت دوری هم تموم بشه وما طعم شیرین خوشبختی رو درکنار هم بچشیم.**************** علی جانم : آرامـش وجــود مـن بــودنــم در آغــوش مــردانــه اتـ استـ بگـذار حـســودان هــرچـه مے خــوآهـنـد بگــویـنـد جــز تـو و عـشــق تــو تـمـوم دنـیــآ پــر Archivesآذر 1391آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 Authorsعلی و مریمLinks
عشق و خیانت
تبادل
لینک هوشمند
Specificفال روزانهکد موسیقی وبلاگ قیمت طلا آپلود عکس پمپ بنزین بازی آنلاین LinkDump
حمل و ترخیص خرده بار از چین |